بخش اول فصل دوم – ذهن انسان چطور کار می کند

شما یک ذهن دارید ، و باید یاد بگیرید که چگونه از آن استفاده کنید.

دو سطح از ذهن وجود دارند - سطح آگاه یا منطقی ، و سطح ناخودآگاه یا غیرمنطقی

شما با ذهن آگاهانه خود فکر می کنید ، و هر آنچه که عادت دارید به ذهن ناخودآگاه شما مربوط است ، که مطابق ماهیت افکار شما ایجاد می شود.

ذهن ناخودآگاه شما محل احساسات شماست و ذهن خلاق است. اگر خوب فکر کنید ، حس خوب بوجود می آید؛ اگر بد فکر کنید ، بدی بوجود خواهد آمد. ذهن شما اینطور کار می کند.

نکته اصلی که باید به خاطر داشته باشید این است که هنگامی که ذهن ناخودآگاه ایده ای را پذیرفت ، شروع به اجرای آن می کند.

یک حقیقت جالب و ظریف است که قانون ذهن ناخودآگاه برای ایده های خوب و بد به طور یکسان کار می کند. این قانون وقتی به صورت منفی اعمال شود ، علت عدم موفقیت ، ناامیدی و نارضایتی است. با این حال ، هنگامی که تفکر همیشگی شما هماهنگ و سازنده است ، سلامت ، موفقیت و سعادت کاملی را تجربه می کنید.

آرامش خاطر و بدن سالم هنگامی که شما شروع به فکر کردن و احساس کردن به روشی صحیح کنید اجتناب ناپذیر است. هرچه از نظر ذهنی احساس حقیقی کنید ، ذهن ناخودآگاه شما این تجربه را می پذیرد و به تجربه خود منتقل می کند.

تنها کاری که شما باید انجام دهید این است که ذهن ناخودآگاه خود را به پذیرش ایده خود تبدیل کنید و قانون ذهن ناخودآگاه شما سلامتی ، آرامش یا موقعیت مورد نظر شما را به وجود می آورد.

قانون ذهن شما این است: شما مطابق ماهیت فکر یا ایده ای که در ذهن آگاهانه خود دارید ، از ذهن ناخودآگاه خود یک واکنش یا پاسخی دریافت خواهید کرد.

روانشناسان و روانپزشکان خاطرنشان می کنند: وقتی افکار به ذهن ناخودآگاه شما منتقل می شود ، برداشت ها در سلول های مغز ایجاد می شود. به محض اینکه ناخودآگاه شما هر ایده ای را پذیرفت ، بلافاصله آن را عملی می کند. این برنامه با همکاری ایده ها انجام می شود و از دانش کمی که در طول زندگی خود جمع کرده اید برای هدف خود استفاده می کند.

این قدرت ، انرژی و خرد بینهایت را در شما جلب می کند. تمام قوانین طبیعت را ردیف می کند تا راه خود را طی کند. به نظر می‌رسد گاهی اوقات راه حل فوری برای مشکلات شما به وجود می آورد ، اما در موارد دیگر ممکن است روزها ، هفته ها یا بیشتر طول بکشد.

اصطلاحات آگاهانه و ناخودآگاه تغییر کرده اند

باید به خاطر داشته باشید که اینها دو ذهن مجزا نیستند. آنها صرفاً دو حوزه فعالیت در یک ذهن هستند. ذهن آگاه شما ذهن استدلال است. این بخش از ذهن است ، که انتخاب می کند.

به عنوان مثال ، کتاب ، خانه و شریک زندگی خود را انتخاب می کنید. تمام تصمیمات خود را با ذهن آگاهانه می گیرید.

از طرف دیگر ، بدون انتخاب آگاهانه از طرف شما ، قلب شما به طور خودکار کار می کند و روند هضم ، گردش خون و تنفس توسط ذهن ناخودآگاه شما از طریق فرآیندهای مستقل از کنترل آگاهانه شما انجام می شود.

ذهن ناخودآگاه شما آنچه را که تحت تأثیر آن قرار می گیرد یا آنچه را که آگاهانه به آن اعتقاد دارید ، می پذیرد. ناخودآگاه مانند ذهن آگاه شما استدلال نمی کند و با شما بحث و چالش ندارد.

ضمیر ناخودآگاه شما مانند خاک است که هر نوع بذر ، خوب یا بد را می پذیرد.

افکار شما فعال هستند و ممکن است به دانه ها تشبیه شوند. افکار منفی و مخرب همچنان در ذهن ناخودآگاه شما کار منفی می کنند و به مرور زمان به تجربیات بیرونی می رسند که با آنها مطابقت دارد.

بخاطر داشته باشید ، ذهن ناخودآگاه شما در اثبات خوب بودن یا بد بودن ، درست بودن یا نادرست بودن تلاش نمی کند بلکه مطابق ماهیت افکار یا پیشنهادات شما پاسخ می دهد.

به عنوان مثال ، اگر شما آگاهانه چیزی را به عنوان واقعیت فرض کنید ، حتی اگر ممکن است نادرست باشد ، ذهن ناخودآگاه شما آن را به عنوان حقیقتی پذیرفته و به نتیجه می رسد ، که لزوماً باید به دنبال آن باشد ، زیرا شما آگاهانه تصور می کنید که آن صحیح است.

تجربیات روانشناسان درباره ذهن ناخودآگاه

آزمایش های بی شماری که روانشناسان روی افراد در حالت هیپنوتیزم انجام داده اند نشان داده که ذهن ناخودآگاه از انجام انتخاب ها و مقایسه هایی که برای یک فرآیند استدلال لازم است ناتوان است.

آنها بارها و بارها نشان داده اند که ذهن ناخودآگاه شما هر پیشنهادی را قبول می کند ، هر چند نادرست باشد. پس از پذیرش هر پیشنهادی ، متناسب با ماهیت پیشنهادی که داده می شود پاسخ می دهد.

برای نشان دادن قابلیت پذیری ذهن ناخودآگاه شما ، اگر یک هیپنوتیزم کننده به یکی از افراد مورد آزمایش خود پیشنهاد کند که او ناپلئون بناپارت یا حتی گربه یا سگ است ، آن فرد مورد آزمایش با دقت وصف ناپذیری عمل می کند. شخصیت او تغییر می یابد. او خودش را باور دارد که هر آنچه که روانشناس به او می گوید هست باشد.

یک هیپنوتیزم کننده ماهر ممکن است در حالت خواب مصنوعی به یکی از مراجعان خود پیشنهاد کند که پشت او می خارد، به دیگری بگوید که بینی اش خونریزی می کند ، به دیگری بگوید که یک مجسمه مرمر است ، به دیگری بگوید که در حال انجماد و درجه حرارت زیر صفر است. هرکدام به دستورات او عمل خواهند کرد، کاملاً محیط اطراف خود را فراموش خواهند کرد.

این تصاویر ساده تفاوت بین ذهنیت استدلال آگاهانه و ذهن ناخودآگاه شما را که کاملاً غیر شخصی ، غیر انتخابی است به تصویر می‌کشد و هر آنچه ذهن آگاهانه شما معتقد است درست است را می پذیرد. از این رو ، اهمیت انتخاب افکار ، ایده ها و مکانها ، که باعث برکت ، بهبودی ، الهام بخشیدن می شوند و روح شما را با شادی پر می کنند، روشن می شود.

اصطلاحات مربوط به ذهن عینی Objective Mind و ذهن درونی Subjective Mind

ذهن آگاه شما گاهی اوقات به عنوان ذهن عینی شما خوانده می شود زیرا با اشیاء بیرونی سر و کار دارد.

وسیله مشاهده آن ذهن، همان پنج حس جسمی شماست. ذهن عینی شما راهنما و مدیر شما در تماس با محیط شماست. شما از طریق حواس پنجگانه خود دانش کسب می کنید. ذهن عینی شما از طریق مشاهده ، تجربه و آموزش می آموزد. همانطور که قبلاً اشاره شد ، بزرگترین کارکرد ذهن عینی ، استدلال است.

فرض کنید شما یکی از هزاران توریستی هستید که سالانه به لس آنجلس می روید. به این نتیجه می رسیدید که بنابر مشاهده شما از پارک ها ، باغ های زیبا ، ساختمان های باشکوه و خانه های دوست داشتنی ، این یک شهر زیباست. این کار ذهن عینی شما است.

ذهن ناخودآگاه شما اغلب اوقات به عنوان ذهن درونی Subjective Mind شما یاد می شود.

ذهن درونی شما مستقل از حواس پنجگانه ، محیط زیست خود را می شناسد. ذهن درونی با شهود ادراک می کند. این محل احساسات شما و انبار حافظه است.
ذهن درونی شما بالاترین کارکردهای خود را هنگام انجام حواس عینی انجام می دهد. در یک کلام ، این هوش است که وقتی ذهن عینی به حالت تعلیق یا در حالت خواب آلودگی قرار دارد، آشکار می شود.

ذهن درونی شما بدون استفاده از اندامهای طبیعی بینایی، می بیند. این ذهن قابلیت شهود و بصیرت دارد. ذهن درونی شما می تواند بدن شما را ترک کند ، به سرزمین های دوردست سفر کرده و اطلاعات دقیقی را بازگرداند.

از طریق ذهن درونی می توانید افکار دیگران را بخوانید ، محتویات پاکت های بسته شده و گاوصندوق های بسته را ببینید.

ذهن درونی شما توانایی جذب افکار دیگران را بدون استفاده از وسایل عادی ارتباطی دارد. چیزی که بیشترین اهمیت را دارد، تعامل ذهن عینی و درونی برای یادگیری هنر واقعی دعا کردن است.